هفتمین ماهگرد تولد من
سلام،
امروز هفتمین ماهگرد تولد من بود و باز هم یکبار دیگه بابایی و مامانی برام تولد گرفته بودن. این هم کیک تولدم با یه بعبعی خوشگل که به گفته شاهدان عینی خیلی خوشمزه بوده.
من هم یه لباس صورتی پوشیده بودم.
امروز حسابی شیطنت کردم و با همه رقصیدم...
تو این لباس شبیه پرنسس ها شده بودم...
ولی بعدش فکر کردم هنوز خیلی کوچیکم که یه پرنسس بشم. بابایی بهم گفت تو یه فرشته کوچولوی من هستی. فکر کنم حق با بابایی باشه.
بعد از کلی رقصیدن و خندیدن و رقص چاقو، نوبت به بریدن کیک شد. منم که دیگه تو این کار دارم حرفهای میشم با یه حرکت برقآسا کیک رو بریدم.
ولی نمیدونم چرا به عنوان جایزه به جای خود کیک، لیسیدن چاقو نصیبم شد.
امیدوارم که خوشتون اومده باشه. تا بعد خداحافظ....
Ey jooonam kheyyyyyyyliiiiiiii ba namakan ham axa ham matlaba